اتحادیه اروپا قرار است چه نوع اتحادیه ای باشد؟

در این وبلاگ اخبار روز مربوط به مهاجرت و ویزای شینگن قرار داده می شود

اتحادیه اروپا قرار است چه نوع اتحادیه ای باشد؟

برداشت عمومی از اتحادیه اروپا یکپارچه (EU) گمراه کننده است. دو مثال عملی - یورو و منطقه شینگن - این موضوع را نشان می دهد. علی رغم معاهدات ، یورو به عنوان واحد پول اتحادیه اقتصادی و پولی اتحادیه اروپا (EMU) توصیف شده است ، یک کشور (دانمارک) حق انتخاب دارد ، دیگری (سوئد) عملاً ، قفل شده از همه پرسی ، انصراف و یورو در حال حاضر از 27 کشور عضو ، تنها ارز رسمی 19 کشور است. اگرچه باقیمانده موظفند در مواقع شرایط ملحق شوند ، اما خسارت اقتصادی ناشی از همه گیری - به ویژه افزایش گسترده بدهی عمومی - مطمئناً روند EMU را با سالها به تأخیر انداخته است. در همان زمان ، در خارج از اتحادیه اروپا ، یورو تنها واحد پول مونته نگرو و کوزوو و همچنین چهار کشور کوچک اروپایی و سه قلمرو فرانسوی در خارج از کشور است. نه کشور ، چه در داخل و خارج از اتحادیه اروپا ، و سه اتحادیه ارزی ارزهای خود را به یورو متصل می کنند.

در مورد شینگن ، در حال حاضر ، 22 کشور از 27 کشور عضو اتحادیه اروپا در منطقه (حرکت آزاد) شرکت می کنند. در حالی که چهار نفر از پنج نفر باقیمانده از نظر قانونی موظف هستند که در برخی از زمان ها به منطقه بپیوندند ، ایرلند از انصراف استفاده می کند. چهار کشور عضو EFTA همگی موناکو ، سان مارینو و واتیکان نیز عضو این منطقه هستند. همانطور که این دو مثال نشان می دهد ، حتی در مورد موضوعات کاملاً اساسی - اتحادیه پولی و آزادی حرکت - اتحادیه اروپا در ساختار خود بسیار انعطاف پذیرتر از تصویری است که شاید دوست دارد از یک کل غیر قابل تقسیم ارائه کند. EU بیش از مجموعه ای از دایره های متحدالمرکز نمودار Venn است.

به همین ترتیب ، برداشتی که از روند یکپارچه سازی و انعطاف ناپذیری اتحادیه اروپا وجود دارد نیز کمی گمراه کننده است. Brexit غیر قابل انکار یک عزیمت جدید است ، اما مناطق دیگر (الجزایر در 1962 ، گرینلند در 1985) اتحادیه اروپا (یا سلف آن) را ترک کردند. در همان زمان ، اتحادیه اروپا به طور قطعی به مراکش (1987) و "نه" گفته است ، اما "به طور متفاوتی به یونان و ترکیه (1959) ، اسپانیا (1962) ، انگلیس ، دانمارک ، ایرلند و نروژ (1963 و 1967) و اخیراً "برای آینده قابل پیش بینی نیست" برای آندورا ، موناکو و سان مارینو (2012). برعکس ، مردم نروژ (1972 ، 1994) و سوئیس (1992) ترجیح دادند که به این اتحادیه ملحق نشوند ، در حالی که ایسلند (2013) تصمیم گرفت مذاکرات الحاق را به طور نامحدود متوقف کند. به طور خلاصه ، هیچ چیز ذاتی و غیرقابل برگشت و غیرقابل برگشت در مورد روند گسترش وجود ندارد و همانطور که اتحادیه اروپا به طرز دردناکی آگاه است ، اکنون نیز از زمان پیمان لیسبون ، یک ماده صریح وجود دارد که کشورهای عضو را قادر می سازد در صورت تمایل اتحادیه را ترک کنند.

در برقراری روابط خود با اتحادیه اروپا ، کشورهای مستقل تصمیم خواهند گرفت و اگر واقعاً حاکم باشند ، همیشه باید مطابق با آداب و رسوم دموکراتیک خود تصمیم بگیرند که چه چیزی برای خود بهتر است. در چنین محاسباتی تاریخ یک کشور ، سنت های آن ، اندازه آن و احساس خود ، هویت و آینده آن در نظر گرفته می شود. چنین محاسباتی توضیح می دهد که چرا ، به عنوان مثال ، سوئیس در منطقه تجارت آزاد اروپا (EFTA) است در حالی که نروژ در منطقه اقتصادی اروپا (EEA) و پرتغال در اتحادیه اروپا است - هر سه کشور قبلا با هم در EFTA بوده اند. روابط انگلیس پس از Brexit اساساً از این نظر تفاوتی ندارد (البته یکی از اعضای بنیانگذار EFTA).

ملاحظات غیر از منافع صرفاً اقتصادی می تواند در تعادل سنگین تر باشد. به عنوان مثال ، در حالی که اکنون عمدتاً فراموش شده است که اتریش ، فنلاند ، ایرلند ، مالت ، پرتغال و سوئد قبلاً کشورهای بی طرف بودند و مالت نیز تا همین اواخر "غیرمتعهد" بود ، اما بی طرفی سوئیس یک اصل اساسی خود تحمیل شده است. سیاست خارجی ، از زمان پیدایش کشور مدرن در سال 1815 مورد احترام است (سوئیس فقط در سال 2002 به سازمان ملل پیوست و اخیراً در سال 1986 ، سه چهارم رای دهندگان سوئیس عضویت در سازمان ملل را رد کردند!).

همچنین ، وقتی کشورها تصمیم می گیرند که چه چیزی برای خود بهتر است ، ناگزیر همیشه باید بین منافع و ملاحظات رقابتی معامله ای انجام شود. به عنوان مثال ، مزایای اقتصادی تجربی قابل اثبات برای عضویت کامل در اتحادیه اروپا وجود دارد. بسیاری استدلال می کنند که عضویت کامل مزایای سیاسی واضحی را نیز به همراه دارد. اما این مزایا به طور بالقوه با معایب قابل درک از نظر دموکراسی ، خودمختاری و هویت ملی جبران می شوند. به نوبه خود ، این معایب را می توان با انتخاب چیزی کمتر از عضویت کامل جبران کرد. با این حال ، هر چیزی کمتر از عضویت کامل با معایب سیاسی ، حتی قانون اساسی همراه است (به عنوان مثال "دموکراسی نمابر" EEA).

کشورها باید به نوبه خود ، استراتژی ها و تاکتیک هایی را طراحی کنند که به دنبال غلبه بر این معایب هستند. اما آنچه تمام ترتیبات عضویت کمتر از کامل نشان می دهد یک واقعیت ساده است: اقتصادهای ملی اگر از عضویت کامل برخوردار نشوند پژمرده نمی شوند و نمی میرند ، اگرچه از نظر نرخ رشد به مرور زمان خطر پرداخت جریمه اقتصادی را دارند. علاوه بر این ، همانطور که حکایت مشهور آناند منون در مورد مبارزات نیوکاسل در جریان کارزار همه پرسی Brexit 2016 ("این تولید ناخالص داخلی شما است ، نه مال ما است") به طور رنگی نشان داده شده است ، توزیع ثروت و سایر مزایای ایجاد شده توسط عضویت در اتحادیه اروپا در داخل یک کشور به همان اندازه مهم است که ایجاد ثروت توسط کشورها به عنوان واحدهایی در خود.

با این وجود ، تصور خودمختاری برای افرادی که در اتحادیه اروپا نیستند ، به دلیل "اثر بروکسل" در همه جا ، همیشه تا حدی توهمی خواهد بود. اتحادیه اروپا یک غول نظارتی و تجاری است. هیچ کشوری در جهان نمی تواند به طور کامل از جاذبه جاذبه خود فرار کند. همانطور که انگلستان متوجه این موضوع می شود ، معاملات تجاری دوجانبه ای که به عنوان گزینه های مهم برای داشتن یک شریک مهم در معاملات خود اتحادیه اروپا انجام خواهد داد ، تقریباً به همان چیز بستگی دارد. هر مزیت به دست آمده اندک خواهد بود ، اگرچه مطمئناً به عنوان نمایش نمادین انعطاف پذیری ایجاد شده توسط Brexit مورد تأکید قرار خواهد گرفت.

پشت این واگرایی عمدی کنایه ای عظیم برای اتحادیه اروپا و انگلیس است. آنها شرکای اصلی تجاری باقی خواهند ماند و بنابراین بهترین رابطه برای هر دو نزدیکترین رابطه ممکن است ، اما هر دو احتمال این را غیرممکن می دانند. برای انگلستان ، Brexit باید یک موفقیت باشد. وگرنه چه فایده ای داشت؟ بنابراین واگرایی حداکثر مناسب یک ضرورت است زیرا هر ترتیبی که انگلیس را به اتحادیه اروپا نزدیک کند ، صرفاً مضرات هر چیزی غیر از عضویت کامل در اتحادیه اروپا را برجسته می کند. از طرف دیگر ، برای اتحادیه اروپا ، Brexit نمی تواند یک موفقیت باشد ، زیرا در غیر این صورت عضویت در اتحادیه اروپا چه فایده ای خواهد داشت؟ در یک نسخه ترکیبی از معضل زندانیان ، بنابراین هر دو طرف در نهایت به دنبال توافقات زیر بهینه و یک رابطه زیر بهینه هستند. فقط دولت تدبیر و بینایی و دولتمردی با بصیرت می تواند از چنین کنایه ای جلوگیری کند.

همه موارد گفته شده باید منجر به تفکرات سختگیرانه در هر دو طرف شکاف Brexit شود. با پایان یافتن مذاکرات طولانی مدت و مکرر ، انگلستان کم کم شروع به کنار آمدن با واقعیت آنچه اتفاق افتاده است - همانند اتحادیه اروپا. در 27 آوریل 2021 ، میشل بارنیر در آستانه تصویب رسمی پارلمان از توافق نامه تجارت و همکاری اتحادیه اروپا و انگلیس ، سخنان پرخاشگرانه خود را به پارلمان اروپا ارائه داد. او گفت ، "این ،" طلاق است. این یک هشدار است ... و این یک شکست ، یک شکست اتحادیه اروپا است. و ما باید از آن عبرت بگیریم. ”با این حال ، اگر اتحادیه اروپا با خود صادق باشد ، Brexit اولین نوع شکست نیست.

منظور من بی احترامی نسبت به کشورهای درگیر نیست ، اما چه نوع اتحادیه ای است که همزمان ، امیدوار است به تدریج شش کشور باقیمانده از بالکان غربی را به خدمت بگیرد و با چندین کشور فعلی خود دارای مشکلات حاکمیت قانون باشد ، بیشتر کشورهای عضو اخیر ، اما کدام یک پادشاهی متحده را از دست داده و هرگز عضو دموکراسی های باسابقه و پایدار مانند ایسلند (که مسلماً دارای قدیمی ترین و با دوام ترین پارلمان جهان است) ، نروژ و سوئیس نیست؟ آیا ممکن است دومی دقیقاً به این دلیل که دموکراسی های دیرینه ، و بنابراین ممکن است یکه گرا باشد ، "دشوار" است؟

در هر صورت ، در جهان با چالش های روزافزون امروز ، اروپا - و نه فقط اتحادیه اروپا - ضروری است که قوی و یکجانبه باشد. روابط زیر بهینه انجام نمی شود. نمودارهای ون و آرایش های پیچیده همیشه بهتر از ایستادن و اصطکاک خواهند بود. با شروع کنفرانس آینده اروپا ، اکنون بیش از هر زمان دیگر زمان تفکر مثبت ، سازنده و رهبری بینشی از هر طرف فرا رسیده است. همه اروپایی ها - و نه فقط شهروندان اتحادیه اروپا - لیاقت چیزی کمتر ندارند.

برگرفته از وب سایت: encompass-europe



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: برچسب‌ها: ویزا, ویزای شینگن, شینگن, اتحادیه اروپا, اخبار شینگن,
نويسنده : زهرا آقایی